مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
سایـۀ مهـرت به روی مردم دنیـا بـلند لطـف دستـانت زیاد و دستهای ما بلند در مقـام قـرب حق بالایی و بالاتـرین جایگـاهت چون عـلیِّ عـالی اعلا بلند تا صدای پای تو پیغـمبرحق میشنـید میشد از روی ادب در مقدمت بابا بلند ما که جای خود امامان هم به وقت تنگنا میبرند اسم شما را حضرت زهرا بلند نامتان با عشق و احساسات بازی میکند نـام زهـرا تا که آمـد نـالـۀ دلـهـا بـلـند مادر ما پشت در افتاد طوری که دگر من گمان دارم که نتواند شود از جا بلند بشکند دستی که در آن کوچۀ تاریک و تنگ شد به روی صورت انسیۀ حورا بلند بعد از آن کوچه بمیرم در سرای فاطمه شد صدای نالـۀ جـانـسوز وا اماه بـلند امر مولا بود آنشب گریه آهـسته کنند نیز میگـرییم ما هم بر غـمت اما بلند زانوی خیبر شکن لرزید آن لحظه که خواست تا کـند تـابـوت آن صدیـقۀ کـبری بلند یک نفر محرم ندارد با علی دفـنش کنند نیست یک تن تا کند از قبر طفلان را بلند |